آسمان پرست از ستاره هایی
که هیچکدامشان برای من نیست
و باغچه ی خانه ی مان از گلهایی
که آنقدر بی هدف رشد کرده اند
که فقط منتظر پاییز می نشینند
تا خودکشی کنند
.
.
.
این چهار راه هیچ عابری را به پاهای من نمی رساند
بیخیال این همه روزهای دو نفره
بپا پرت به هوایم گیر نکند
تنهاییم واگیر دارد رفیق!
.
.
.
من قهوه خانه های چند نفره را از یاد برده ام
و طعم کافه های دو نفره را فقط خواب می بینم
تنهایی یعنی همین!
یعنی پر از دوستانی که از همه ی غریبه ها
غریبه تر اند
با بهانه هایی که برای حرف زدن با هیچ کدامشان نیست
تنهایی یعنی همین
یعنی آنقدر از جمع بریده باشی
که یک گوشه بنشینی و رقصیدن مردم را فقط تماشا کنی
با یک فنجان چای داغی که وسط یک ترانه ی شاد
هوس بالکن و یک نخ سیگار ِ سرد را کرده است
چه میدانم
شاید شبیه اردوهای دسته جمعی ای که آنجا
آنقدر بهانه برای حرف زدن هست
که میتوانی حتی بگویی
چه هوای خوبی !
.
.
.
.
.
این روزها تنهایی هم خجالت دارد
این شعر را قایمکی بخوان!

نظرات شما عزیزان:
داتیس 
ساعت13:56---18 بهمن 1390
زیباس بهم سربزن خوشحالم میکنی
ممنونم دوست عزیز حتما...